در ادامه مصاحبه امشب تیم کوک با NBC که در ساعت ۱۰ p.m. EST انجام شد , Bloomberg Bussinessweek امروز صبح مطلبی را که خودش عنوان ” گسترده ترین مصاحبه با تیم کوک ” را به آن داده ، منتشر نموده است. ما از مصاحبه تیم کوک با NBC در مورد تولید داخلی مک در سال ۲۰۱۳ و تمرکز زیاد بر روی AppleTV ، آنچنان که انتظار میرفت ، کمی یاد گرفیتم. اما مطلب Bloomberg ، مطالب جالبی را در سطح شخصی تیم کوک ، تغییرات مدیریتی اخیر ، نقشه ها ، شغل ها ، سامسونگ و … ارائه می کند.
پاسخ تیم کوک در مورد اخراج Scott Forstall و John Browett :
در مورد Jony Ive و پست جدیدش در شرکت:
ما ، همچنین ، باب (معاون ارشد تکنولوژی) را در پستی قرار دادیم که درآنجا پیشتاز سیلیکون است و به کارهای وایرلس مربوط به شرکت رسیدگی می کند. ما خیلی سریع رشد می کنیم و گروه های وایرلس متفاوتی داریم. ما ایده های واقعا خوبی داریم و بعضی از آنها در این منطقه طرح های بسیار جاه طلبانه ای هستند و ایشان در این پست به همه این کارها رسیدگی می کنند. مسلما مدیر مهندسی بهتری از اون در دنیا وجود ندارد. ایشان کلاس خاص خودشان را دارند.
کوک در مورد فضای جلسات مدیریتی هفتگی شرکت می گوید:
ما یک جلسه تیم مدیریت داریم. این جلسه هر دوشنبه ساعت ۹ صبح برگزار می شود و همه ما در آن جلسه حضور داریم. ما ۴ ساعت را باهم سپری می کنیم. درباره هر چیزی که برای شرکت مهم باشد بحث می کنیم ، هرچیزی. در مورد هر محصولی که در حال توزیع هست و اینکه چگونه تولید می شود . در مورد محصولات جدیدی که در نقشه راهمان داریم ، چطور پیش میره ، تیم ها چطور کار می کنن و در مورد مسائل کلیدی که آنها دارند ، بحث می کنیم. ممکن هست در مورد مسائل جاری بحث و جدل داشته باشیم. ممکن است در مورد نقشه راه آینده بحث کنیم. ممکن است به نقطه ای که می گوئیم برسیم ، ” میدونین ، ذهن ما با این روش در مسیر عادی نیست و فکر های بکری تولید میشه ” . یک مثال دیگر . هر چهارشنبه ما با بخش های محصول جلسه داریم. بنابراین ، یک زیر مجموعه از تیم مدیریتی با بخش مک دیدار می کند و چندین ساعت را در مورد مک سپری می کنند. چهارشنبه بعدی ، چندین ساعت را در مورد آیفون صرف می کنیم و بعد از آن هم همینطور … تیک تاک … تیک تاک … ادامه می دهیم.
زمانی که از او پرسیدیم که آیا از تبلت های Surface یا Galaxy استفاده می کند یا خیر:
بله دارم. هر دو را دارم ، و چند تای دیگه. چیزی که من می بینم این است که ، به عقیده من ، بعضی از آنها گیج کننده هستند. سیستم عامل های متنوع با رابط های کاربری متنوع. آنها از سادگی فاصله گرفته اند. ما فکر می کنیم که مصرف کننده خواهان درهم ریختگی نیست. ما می خواهیم که مصرف کننده در مرکز همه چیز باشد. مثلا زمانی که شما شروع به تغییر و رفت و برگشت از سیستم عامل به رابط کاربری می کنید و غیره.
در مورد Maps (نرم افزار نقشه اپل) :
ما چند سال پیش آن را در یک مسیری قرار داده و شروع به انجامش کردیم. خوب ، مهم نبود که بگوئیم ” از لحاظ استراتژی مهم است که با شرکت X کار نکنیم”. (سیامک: اشاره می کند به نرم افزار نقشه شرکت گوگل که قبلا در محصولات اپل به صورت پیش فرض نصب و استفاده می شد.) ما دست بکار شدیم تا تجربه بهتری به مشتری بدهیم و واقعیت اینه که انتظارات ما را برآورده نکرده است و ما از لحاظ عاطفی ناراحت هستیم.
در مورد رابطه “غیر لطیف و سخت” اپل با سامسونگ :
زندگی بعضی وقت ها چیز پیچیده ای هست ، بله ، سخت است. اون سخت هست. من از دعوی قضائی نفرت دارم. مطلقا از اون نفرت دارم. برای ما ، موضوع ارزش ها مطرح می باشد. چیزی که ما در یک دنیای خوب دوست داریم این است که هر کسی اختراعات خودش را داشته باشد. ما عاشق رقابت هستیم. ولی ما میگیوئیم که مردم عقاید خودشان را داشته باشند و خودشان کالاهای خودشان را اختراع کنند. خوب ، پس از تلاش های خیلی زیاد ، احساس کردیم که انتخاب دیگری نداریم. ما هر راه دیگری رو بررسی کردیم ، و خوب ، خواهیم دید که در آینده جه اتفاقاتی خواهد افتاد … ما بخش های مختلف شرکت آنها را در ذهن مان تفکیک می کنیم. آنها شرکت بزرگی هستند و قسمت های محتلفی دارند. بنابراین این چیزیه که من در مورد آن فکر می کنم.
وقتی در مورد داستان استیو که به او گفته بود در مورد چیزی که او می توانست انجام دهد اصلا سوال نکن ، پرسیدم :
خوب ، من خیلی منزلش می رفتم . یادم هست که چطور بحث را شروع کرد. او گفت: ” هرگز در شرکت اپل تحول حرفه ای در سطح مدیر عامل وجود نداشته “. … و در همین ارتباط ، من در مورد سناریوهای مختلفی که بفهمم چطور اون میخواست که عهده دار ریاست باشه ، سوال کردم. اون گفت: ” من میخواستم که این را شفاف کنم. من دیدم که زمانی که Walt Disney فوت کرد چه اتفاقی افتاد. مردم نگاه میکردند و می گفتند Walt Disney چکار می توانست انجام دهد. ” اون مرد ، ” کسب و کار متوقف شده بود و مردم در جلسات می نشستند و می گفتند که او چه کار می توانست انجام دهد. ” اون مرد. ” من نمی خواهم هیچوقت از من بپرسی که چکار می توانستم انجام دهم.” فقط کاری را که درست هست انجام بده. اون خیلی واضح صحبت می کرد … اون این نکته رو یادآور می شد و می گفت: ” اگر خواستم به چیزی ورودی داشته باشم ، امیدوارم که شما ورودی من را بشنوید. ” من گفتم: ”
نظرات ارسال شده